خداوند به داود علیه السلام وحى فرمود:
هر که التجاء به من آورد طلب او را کفایت کنم ، و هر که از من چیزى بخواهد به او ببخشم ،
و هر که مرا بخواند او را اجابت کنم و دعاى او را تاءخیر مى اندازم و معلق مى ماند، و
حال آنکه اجابت خواهم کرد، تا تمام شود قضاى من ، پس هرگاه تمام شد برآورم آنچه
سئوال کرده است .
اى داود! به مظلوم و ستمدیده بگو که دعایت را به جهت چند چیز که بر تو پوشیده و پنهان
است ، به تاءخیر اندازم ، با اینکه سرانجام دعایت را نسبت به کسى که بر تو ظلم کرده اجابت
مى کنم ، و منم احکم الحاکمین .
و سبب تاءخیر اجابت ، یا اینست که بر کسى ظلم و ستم کرده اى و او درباره ات دعاى بد
کرده ، پس این در برابر آن است .
و یا بخاطر آن است که : درجه اى است در بهشت که تو به آن درجه نزد من نرسى مگر به ظلم
آن شخص بر تو.
بواسطه آن که من مى آزمایم بندگان خود را در اموال وانفس ایشان ، و چه بسا که بیمار
مى کنم بنده را، پس کم مى شود نماز و خدمت او، ولیکن آواز او که بخواند مرا در پریشانى
محبوبتر است براى من از نماز نماز کنندگان .
و چه بسا که بنده اى نماز مى گذارد و مى زنند آن نماز را به روى او، آواز و صداى او بر من
محجوب و پوشیده است . آیا مى دانى که چرا اى داود!؟
و این بدان جهت است که شخصى به چشم فسق نگاه بسیار به زنان مؤ منه مى افکند،
و این آن کسى است که نفس او به او حدیث مى کند که اگر حاکم شود در امرى ، در آن
اءمر، گردنهاى مردم را به ظلم بزند